موگه: وقتی زندگی در یک مکان جدید را شروع می کنید، گاهی اوقات مردم بطور اتفاقی، به شما جاری بودن تعلق را نشان می دهند. آنگاه شما متوجه می شوید که می توانید از طریق تجارب مشترک گذشته نیز به جایی تعلق داشته باشید و گاهی اوقات حتی لازم نیست که این تجربیات دقیقاً در همان زمان یا در همان مکان به اشتراک گذاشته شده باشد.
نازلی: ما برای اولین بار در برنامه ای از یک سازمان زنان مهاجر در برلین آشنا شدیم، اما این فرصت را نداشتیم که درباره خودمان زیاد صحبت کنیم. من نمی دانستم که او علاقه مند به عکاسی و مطالعه جنسیت است. وقتی از ورکشاپ عکاسی | Womxn Leadership آگاه شدم، آن را در یک گروه واتس آپ به اشتراک گذاشتم اما هیچ کس جواب من را نداد، فکر کردم کسی علاقه ای ندارد. وقتی دوباره همدیگر را در ورکشاپ دیدیم، او به من گفت که از همان گروه درباره ورکشاپ شنیده اما نمی داند چه کسی آن را به اشتراک گذاشته بود. تعجب آور بود که فهمیدم به نوعی دلیل شرکت او بوده ام. اینکه ندانسته شخصی را برای موضوعی که مرا به وجد می آورد ترغیب کردم، در یک “حلقه مثبت” متقابل قرار گرفتم، اما همچنین از آن بی خبر بودم: همه این موارد باعث شد تا به حلقه های “مثبت” دیگری در گذشته یا آینده فکر کنم که متوجه آنها نشدم یا نخواهم شد.